سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پییر و لوسی

پی‌یر و لوسی

پی‌یر و لوسی

در پشت جلد کتاب «پی‌یر و لوسی» آمده است: « پی‌یر یک هملت مدرن و امروزی است؛ افسرده، ناامید و سرخورده از جهانی که در آن زندگی می‌کند. در حقیقت او جوان هجده ساله‌ی بورژوایی است که در دوران جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شده است. کتاب « پی‌یر و لوسی » داستان عشق پرشور و پاک دو دلداده‌ی جوانی است که در آن آرمان‌های شفقت، صلح‌طلبی و انسان‌دوستی نویسنده‌ی مشهور و برنده‌ی جایزه نوبل، رومن رولان، و آرزوی او در داشتن جهانی عاری از خشونت تجلی می‌یابد.»

این کتاب ـ با وجود حجم کوچکش ـ تجلی تمام باورهای رومن رولان است. او عقاید ضد جنگ خود را به زیبایی در قالب یک رمان عاشقانه مطرح می‌کند.

کتاب «پی‌یر و لوسی» اثری لطیف همراه با احترام به ارزش‌های انسانی چون عشق، راستی، صلحطلبی و انساندوستی است. خواننده‌ی نوجوان با خواندن این کتاب، همراه با قهرمانان داستان، عشقی پاک و شورانگیز را تجربه می‌کنند؛ عشقی که نوجوانان امروزی به آن بسیار نیاز دارند. پدرها و مادرها، کتابداران و مربیان می‌توانند با آسودگی خاطر و بدون هرگونه نگرانی این رمان عاشقانه را به نوجوانان معرفی کنند.

کتاب « پی‌یر و لوسی » در فهرست آثار برگزیده‌ی گروه بررسی رمان بزرگ‌سال شورای کتاب قرار گرفته است.

درباره‌ی نویسنده کتاب پی‌یر و لوسی

رومن رولان (26 ژانویه 1866 - 30 دسامبر 1944) نویسنده‌ی نام‌دار فرانسوی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است. او در آثارش به گونه‌ای احترام‌آمیز تنوع و گوناگونی انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد و در ستایش صلح، دوستی و انسانیت می‌نویسد.

دو اثر مهم رولان ـ رمان‌های جان شیفته و ژان کریستف ـ در زمره‌ی آثار بزرگ کلاسیک قرار دارند و همه‌ی آثار او برای نوجوانانِ علاقمند به ادبیات بزرگ‌سال مناسب است.

رومن رولان علاوه بر رمان، زندگینامه‌های زیادی هم‌چون زندگینامه‌ی بتهوون، تولستوی، گاندی، میکل آنژ، گوته و ... نیز نوشته است. او تحت تاثیر اندیشه‌های تولستوی و اسپینوزا قرار داشت و در دیدار با گاندی با تعالیم بودا و تفکر مشرق زمین آشنا شد.

 

گزیده‌هایی از کتاب
  • در این خانواده، چنانکه غالبا متداول است، محبت زیاد بود و صمیمیت هیچ.
  • افکار چگونه می‌توانند آزادانه در تبادل باشند وقتی که هر فردی از تعمق در اندیشههای خویش سرباز میزند؟
  • ممتازترینِ این نوجوانان، ضعیفتر از آن‌که سر به شورش بردارند و مغرورتر از آنکه شکوه کنند، پیشاپیش می-دانستند که به تیغ جنگ سپرده خواهند شد.... اگر از دنباله روی افکار عمومی ـ این دختر هرجایی ـ بیزار بود در عوض نیاز داشت آزادانه با افرادی به انتخاب خود متحد شود. پراحساس‌تر از آن بود که بتواند فقط به خود بسنده کند. از رنج بشر رنج می‌برد. از وزن این رنج له می‌شد و آن را برای خود بیش از اندازه بزرگ می‌کرد: اگر بشر این همه رنج را طاقت می‌آورد به خاطر آن بود که پوستی کلفت‌تر از پوست نازک نوجوانی نحیف داشت. اما آن‌چه را برای خود بزرگ نمی‌کرد، و آن‌چه او را بیشتر از رنج بشری آزار می‌داد، بلاهت بشر بود.
  • رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیه‌پذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبت‌هایش برای یک نوجوان چیست؟... برای همه که جای عبور بود پس این جنون خودویرانگری چیست؟
  • هنر چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
  • برای این‎که فعالیت معنایی داشته باشد، برای این‌که علم معنایی داشته باشد، زندگی باید معنا داشته باشد. این معنا را نتوانسته بود با هیچ تلاش روحی و قلبی پیدا کند و اکنون خود به خود این معنا را می‌فهمید... زندگی معنایی داشت...
  • در این برهه از نوجوانی که آدمی عاشق عشق است، آن را در تمام چشم‎ها میبیند، و قلب حریص و مردد از یاری به یار دیگر می‌رود: شتابی برای انتخاب یار نیست، تازه ابتدای سفر است. اما در این روزگار، روز کوتاه است: باید شتافت.
  • طولانی‌ترین مسیر را انتخاب می‌کردند و اشتباه‌شان را به حساب مِه می‌گذاشتند. چون سرانجام با تمام کوششی که برای نیافتن مقصدشان می‌کردند، به آن نزدیک می‌شدند، پییر در جایی دور از مغازه می‌ماند.
  • ... گاهی سکوت میان‌شان حکمفرما می‌شد، نه معنای کلمات بلکه نوید زندگانی نهفته در آن‌ها بود که برای‌شان اهمیت داشت... روح آن‌ها، رها از کلمات، گفتگویی مهم‌تر و عمیق‌تر را دنبال می‌کرد.
  • ... بورژواها بی آنکه بدذات باشند به جای اینکه اذعان کنند شاید حق با آن‌ها نبوده، می‌گذارند در کنارشان بمیری، ذره ذره.
  • پییر به ناگاه و از دید دختر جوان متوجه فقدان احساسات قلبی و خشکی برهوت‌گونه‌ی این طبقه‌ی بورژوا شد که خودش به آن تعلق داشت. خاک خشک و بایری که رفته‌رفته تمامی شیره‌ی حیات را مکیده بود بی‌آن‌که برای تجدید آن کاری کند. ... حتی هنگامی که می‌پندارند کسی را دوست دارند، دوستی‌شان مالکانه است و او را قربانی خودخواهی و غرور خویش میکنند. قربانی کوتهنظری و لجاجتشان.
  • ... پییر می‌گوید: به هرحال آن‌چه من می‌دانم این است که وقتی به جبهه بروم هیچ‌کس را نمی‌کشم. و فیلیپ بی‌آن‌که با او مخالفتی کند لبخندی غمبار بر لب آورد زیرا خوب می‌دانست قدرت بی‌امان جمعیت با افراد ضعیف و اراده‌ی آنان چه می‌کند.
  • ... آن‌چه آنان را حفظ می‌کرد قلب پاک و شرم غریزی‌شان بود.
  • ... لحظاتی هست که آدم از انسان بودنش خجالت می‌کشد... چه خوب است که بزودی می‌میریم!... نفرت‌انگیزترین چیز این است که جزو آدم‎هایی شویم که به ویران کردن می‌بالند، به تحقیر کردن می‌بالند...
شناسنامه کتاب:
ناشر
فرهنگ نشر نو
نویسنده
  Romain Rolland,   رومن رولان
برگردان
  • مینو مشیری
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: آذر 96
پدیدآورندگان
  •   رومن رولان
  •   مینو مشیری
سال نشر
  چاپ اول 1393
 

کتاب پی‌یر و لوسی


خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پارهوقت

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت

شرمن الکسی در کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت»، زندگی واقعی‌ش را دستمایه قرار داده و جهانی شگفت و تامل‌برانگیز آفریده است و با طنزی یگانه، خوانندگان سنین مختلف را به گریه و خنده وامی‌دارد. جونیور، کاریکاتوریست نوجوان در اقامتگاه سرخپوستان زندگی می‌کند. او با گرفتاری‌های جورواجور جسمی به دنیا آمده است و در طول داستان به دنبال هویت خویش می‌گردد.

اطرافیانش – به جز دوست یک دل و یک رنگ او- مرتب آزارش می‌دهند. او که همیشه به دنبال یافتن پاسخی برای سوال‌هایش است تصمیم سختی میگیرد و به قصد آموزش بهتر، اقامتگاه را ترک می‌کند و به مدرسه‌ای تمام سفید پوست در شهرک مجاور می‌رود. قوم و قبیله‌اش به او که نخواسته است هم‌رنگ جماعت باشد لقب خائن می‌دهند و و از طرفی دیگر به سختی مورد پذیرش جامعه‌ی سفیدپوست قرار می‌گیرد. جونیور سرانجام با غلبه بر نقاط ضعف خود و به شیوه‌ایی خلاقانه هویت خود را خلق و بازآفرینی می‌کند. ریتم سریع کتاب، ترجمه‌‌ی خوب و کاریکاتورهای هماهنگ با موضوع داستان، از جمله ویژگی‌های کتاب است و خواندن آن را برای مخاطب ـ در هر گروه سنی ـ لذت‌بخش می‌کند. این کتاب در فهرست منتخب آثار گروه بررسی رمان بزرگسال شورای کتاب کودک قرار دارد.

درباره‌ی نویسنده و کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت:

شرمن جوزف الکسی جونیور (زاده‌ی هفتم اکتبر 1966) معروف به شرمن الکسی، نویسنده، شاعر، فیلم‌ساز و فیلم‌نامه‌نویس معاصر آمریکایی است. او از سرخ‌پوست‌های اسْپوکِین یا اسپوکَن ـ دومین شهر بزرگ ایالت واشنگتن ـ است.

کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت» درباره‌ی تجربه‌ی زندگی سرخ‌پوست‌های آمریکایی است. شرمن الکسی در این کتاب، در جایی به این جمله‌ی تولستوی اعتراض دارد که گفته است: «در همه جای دنیا خوشبخت‌ها شبیه هم هستند، اما بدبخت‌ها هر کدام بدبختی خود را دارند.» شرمن الکسی می‌گوید که آقای تولستوی اینطور نیست، نود درصد سرخ‌پوستان به خاطر مصرف الکل می‌میرند بنابراین بدبختی همه‌ی آن‌ها یکی است.»

گزیده‌هایی از کتاب
  • وقت‌هایی هست که آدم آخرین چیزی که می‌خواهد بشنود حقیقت است.
  • هر کتاب یه رازه و اگه هر کتابی ‌و که تا حالا نوشته شده بخونی به این می‌مونه که یه راز عظیمو خونده باشی.
  • برای این که آدم بزرگی بشی باید رویاهای بزرگ داشته باشی.
  • می‌دانید شنیدن «تو می‌تونی» از زبان یک بزرگسال چه هیجانی دارد؟ می‌دانید شنیدن این حرف از زبان هر کسی چه هیجانی دارد؟ یکی از ساده‌ترین جمله‌های دنیاست که دو کلمه هم بیش‌تر ندارد، اما همین دو کلمه وقتی کنار هم قرار می‌گیرند به نیرومندترین کلمات دنیا تبدیل می‌شوند.
  • به دوستان خوب بیش‌تر از رؤیاهای مالامال از شهوت احتیاج دارم.
  • فقیر بودن چیز خیلی گندی است. این‌هم که آدم احساس کند یک‌جورهایی حقش است فقیر و بیچاره باشد گند است. آدم یواش‌یواش باورش می‌شود که به‌خاطر این فقیر شده که زشت و کودن است. بعد باورش می‌شود که به خاطر این زشت و کودن است که سرخ‌پوست است. و حالا که سرخ‌پوست است باید قبول کند سرنوشتش این است که فقیر باشد. دورِ زشت و باطلی است. کاریش هم نمی‌شود کرد. نداری نه به آدم قوت و قدرت می‌دهد، نه درس استقامت. نه، نداری فقط به آدم یاد می‌دهد که چه‌طور با فقر زندگی کند.
  • یک‌بند کاریکاتور می‌کشم.کاریکاتور پدر و مادرم، خواهر و مادربزرگم، بهترین دوستم راودی و هر کسی که توی قرارگاه هست. می‌کشم چون کلمات، خیلی بوقلمون صفت‌اند. می‌کشم چون کلمات خیلی‌خیلی محدودند. اگر به انگلیسی یا اسپانیایی یا چینی یا هر زبانِ دیگری حرف بزنید و بنویسید، فقط درصد معینی از آدم‌ها منظورتان را می‌فهمند اما وقتی تصویری می‌کشید، همه می‌توانند منظورتان را بفهمند. اگر کاریکاتور گلی را بکشم، هر مرد و زن و کودکی توی دنیا نگاهش می‌کند، می‌گوید: «این گُله.» پس تصویر می‌کشم چون می‌خواهم با مردم دنیا حرف بزنم و می‌خواهم مردم دنیا به حرفم توجه کنند. وقتی قلم توی دستم است احساس می‌کنم آدم مهمی هستم. احساس می‌کنم وقتی بزرگ شدم شاید آدم بزرگی بشوم. مثلاً یک هنرمند مشهور. شاید هم یک هنرمند ثروتمند. برای من این تنها راه ثروتمند شدن و مشهور شدن است.
  • قبلنا فکر می‌کردم دنیا از رو قبیله‌ها تقسیم می‌شه. قبیله‌ی سیاها و قبیله‌ی سفیدا. قبیله‌ی سرخ‌پوستا و قبیله‌ی سفیدپوستا. ولی حالا می‌فهمم درست نیس. دنیا فقط به دو تا قبیله تقسیم می‌شه: قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعورن و قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعور نیستن.
شناسنامه کتاب:
نویسنده
  Alexie Sherman ,   آلکسی شرمن
برگردان
  • رضی هیرمندی
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: دی 96
پدیدآورندگان
  •   آلکسی شرمن
  •   رضی هیرمندی
سال نشر
  چاپ اول 1392
 
راهنمای کتاب:
کلیدواژه:
  • نوجوانان و ادبیات گذار
  • نوجوانان و ادبیات ضد نژادپرستی
  • نوجوانان و صلح
  • نوجوانان و ادبیات طنز

کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت


مرد صد سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد

مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد

مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد

در پشت جلد کتاب می‌‌‌خوانیم: یوناسُن رمان خود را کتابی توصیف کرده که به نحوی هوشمندانه بسیار ابلهانه است و آلن، قهرمان رمانش، را منِ دیگر خود می‌‌‌بیند. بارها دست به دامن او شده تا از پنجره فرار کند و زندگی‌‌‌اش را از بیخ و بن تغییر بدهد.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » رمانی است سرراست و مفرح و شگفت‌‌‌انگیز و گاه حتی قهقهه‌آور که با هوشمندی و تخیلی غنی شخصیت اصلی‌‌‌اش را ناخواسته در میانه مهم‌‌‌ترین رخدادهای تاریخی قرار می‌‌‌دهد. آلن کارلسن سرحالِ سهل‌‌‌گیر و «باری به هر جهت» نمونه‌‌‌ای به یادماندنی به دست می‌‌‌دهد که «هیچ وقت برای شروع دیر نیست.»

آلن کارلسن پیرمردی صد ساله است که در خانه‌‌‌ی سالمندان زندگی می‌‌‌کند. او تصمیم می‌‌‌گیرد در روز جشن تولدش از پنجره فرار کند. در ایستگاه قطار با جوانی روبه‌‌‌رو می‌‌‌شود که از او درخواست می‌‌‌کند مراقب چمدانش باشد تا به دستشویی برود و برگردد اما اتوبوس سر می‌‌‌رسد و جوان هنوز در دستشویی است، پس آلن با چمدان راهی سفر می‌‌‌شود، سفری پرماجرا.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » داستانِ پرماجرا و جذابی دارد و در دو بخش، به صورت یکی در میان، روایت می‌شود. راوی در یک بخش به ماجراهای آلن بعد از فرار و در بخش دیگر به زندگی آلن ـ از تولد به بعد ـ می‌پردازد. زبان اثر طنز است و سرنوشت قهرمان قصه، آلن کارلسن، با اتفاقات واقعی تاریخی پیوند می‌خورد.

با روایت زندگی آلن، تاریخ نیز مرور می‌‌‌شود و نویسنده با لحنی طنز و به صورت اتفاقی آلن را در برخورد با رهبران سیاسی دنیا و رویدادهای مهم تاریخی قرار می‌‌‌دهد. رهبرانی چون: ترومن، چرچیل، مائو، استالین، فرانکو، کیم ایل سونگ و حوادثی مثل ساخت بمب اتم، جنگ‌های داخلی اسپانیا، جنگ بین دو کره و انقلاب چین. آلن در زندگی پرماجرای خود ناخواسته به ایران می‌‌‌آید؛ سفری که با برگزاری کنفرانس تهران و حضور چرچیل مصادف می‌‌‌شود. هرچند رویدادهای قصه چندان واقعی و منطبق با وقایع تاریخی نیست ولی نویسنده با اشاره به وقایع و شخصیت‌‌‌های تاریخی مروری می‌‌‌کند بر آنچه در قرن بیستم بر بشریت گذشته است. نویسنده در این اثر همه چیز رفتار و کردار رهبران جهان، فلسفه، کتاب مقدس و حتی زندگی روزمره‌‌‌ی انسان‌‌‌ها ـ را به طنز می‌گیرد و دنیایی تخیلی، شگفت‌‌‌انگیز و توام با سرخوشی می‌‌‌سازد. همه چیز در کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » براساس اتفاق پیش می‌‌‌رود اتفاق‌هایی که افراد در پیدایش آن‌ها، نقشی ندارند ولی برخورد شخصیت‌‌‌های قصه و نگاه خونسرد و آسان‌‌‌گیر آن‌‌‌ها زندگی و سختی‌‌‌هایش را قابل تحمل می‌‌‌کند.

نویسنده در کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » نگاهی جبرگرا به زندگی و رویدادهای آن دارد ولی انسان را مخیر می‌‌‌داند که در برابر رویدادهایی که خود نقشی در ایجادشان ندارد سرخوشانه و سهل‌‌‌گیرانه برخورد کند. این رویکرد شاید بتواند برای انسانِ امروزِ خسته از فشارهای زندگی راه‌‌‌گشا باشد.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » با ترجمه‌‌‌ی دیگری از شادی حامدی آزاد توسط انتشارات به‌‌‌نگار منتشر شده است. این کتاب در فهرست منتخب آثار گروه رمان شورای کتاب کودک قرار دارد.

از کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » یک اقتباس سینمایی به کارگردانی فلیکس هرنگرن و بازیگر کمدین سوئدی، رابرت گوستافسن، نیز شده است.

درباره‌‌‌ی نویسنده کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد »

یوناس یوناسن در سال 1961 در جنوب سوئد به دنیا آمد. او که نوشتن را با روزنامه نگاری آغاز کرد با این رمان به شهرت جهانی رسید. کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » به بیش از سی و پنج زبان ترجمه شده است و میلیون‌‌‌ها نسخه از آن به فروش رفته است.

 

گزیده‌هایی از کتاب
  • پدر آلن، با عمل به همین پند، قطعا روزی که مشتش را حواله یک مسافر معصوم کرد و بابت همین بلافاصله از راه‌آهن کشوری اخراجش کردند کاملا هوش و حواسش سرجایش نبود. همین هم مادر آلن را برآن داشته بود که کلام حکمت‌‌‌آمیز خودش را به پسرش بگوید: از آدم‌های مست برحذر باش، آلن. این کاری است که من باید می‌کردم.
  • مادر آلن آهی خش‌‌‌دار کشید و این نهایت عزاداریش بود. با لحنی فلسفی به آلن گفت که «کاری است که شده و از آن به بعد هرچه قرار باشد پیش بیاید پیش می‌‌‌آید.»
  • انتقام چیز خوبی نیست. انتقام انگیزه‌‌‌ی حقیری است برای ادام? زندگی.
شناسنامه کتاب:
ناشر
نیلوفر
نویسنده
  Jonas Jonasson ,   یوناس یوناسن
برگردان
  • فرزانه طاهری
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: دی 96
پدیدآورندگان
  •   یوناس یوناسن
  •   فرزانه طاهری
سال نشر
  چاپ دوم 1393
 

کتاب مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد


الدورادو

الدورادو

الدورادو

داستان « الدورادو » ماجرای مهاجرانی را نقل می‌کند که در جست‌وجوی سعادت و به قیمت دست شستن از زندگی، برای رسیدن به سرزمین رویایی، هرگونه رنج و سختی را به جان می‌خرند. تب مهاجرت و رویای زندگی در اروپا، زنان و مردان بسیاری را وا می‌دارد که در رویارویی با مرگ، بیماری، تشنگی، گرسنگی و برای حفظ بقا، هویت و منش انسانی خود را از دست دهند و به شنیع‌ترین اعمال دست بزنند.

در داستان « الدورادو » این تغییر هویت، از زاویه‌ای دیگر نیز دنبال می‌شود: سالواتوره پیراچی، فرمانده‌ی کشتی، مامور نجات مهاجرانی است که در دام قاچاقچیان انسان گرفتار شده‌اند. او مهاجران را از طوفان و امواج سهمگین دریا نجات می‌دهد ولی باید آن‌ها را به کشورشان بازگرداند. سالواتوره پیراچی که این همه تناقض در رفتارِ خود را تاب نمی‌آورد، برمی‌آشوبد، به گذشته‌اش پشت می‌کند و سرزمین خود را به قصد نامعلومی ترک می‌کند.

داستان « الدورادو » با دو راوی پیش می‌رود: یک بخش از زبان سلیمان، جوانی که برای زندگی بهتر روانه‌ی اروپا است، روایت می‌شود و بخش دیگر را سالواتوره پیراچی، فرمانده‌ی کشتی‌ای که روانه‌ی افریقا است، روایت می‌کند. و سرانجام در بخش پایانی کتاب، این دو در برابر هم قرار می‌گیرند.

نویسنده با بیانی تراژیک، داستان مهاجرانی را به تصویر می‌کشد که با انبوهی از خیال و آرزو سرزمین مادری خود را ترک می‌کنند و در رویای رسیدن به آرمان‌شهر از همه چیز خود می‌گذرند. « الدورادو » روایتگر داستان تلخ تغییر هویت انسانی و دیگر پیامدهای مهاجرت است. موضوعی که مسئله‌ و دغدغه‌ی روز جوانان ماست. داستان « الدورادو » در فهرست منتخب آثار برگزیده‌ی گروه بررسی رمان شورای کتاب کودک قرار گرفته است.

درباره‌ی واژه‌ی « الدورادو »

واژه‌ی « الدورادو » از واژه‌ی ارلانا ریشه گرفته است. ارلانا کشوری خیالی است که مردم آن را در میان آمازون و ارنوک تصور می‌کرده‌اند و گمان بر این بوده که این کشور مملو از معادن طلا است. به مرور واژه‌های « الدورادو » و « نیوالدورادو » با الهام از این افسانه‌های قرون وسطایی به داستان‌ها راه پیدا کرده‌اند. معمولا منظور از این دو واژه، سرزمینی خیالی است که خوشبختی و سعادت در آن جریان دارد.

درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب « الدورادو »

لوران گوده (متولد 6 ژوئیه 1972) نویسنده‌ی فرانسوی، تحصیل‌کرده‌ی رشته‌ی تئاتر است و در سال 2004 برای رمان آفتاب اسکورتا برنده جایزه‌ی گنکور شد. از این نویسنده، کتاب‌های فریادها، دروازه‌‌ی دنیای مرگ، مرگ شاه سونگور، تندباد و آفتاب اسکورتا نیز به فارسی ترجمه شده است.

گزیده‌هایی از کتاب

• چمن‌ها سرسبزند و درخت‌ها پربار، کف جویبارها طلا جاری است و معدن‌های الماس، زیر سقف آسمان، نور خورشید را منعکس می‌کنند. جنگل‌ها از صید زیاد می‌لرزند و دریاچه‌ها پر از ماهی‌اند. همه چیز اینجا شیرین است و زندگی مثل نوازشی سپری می‌شود. الدورادو. فرمانده آنها در عمق چشم‌هاشان این سرزمین رویایی را می‌دید. تا لحظه‌ای که قایق‌شان واژگون شد خواهانش بودند. در این باره آنها ثروتمندتر از من و شما بودند. عمق نگاه ما خشک است و زندگی‌مان کند.
• دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردم. قرار است خیابان‌های زندگی‌مان را ترک کنیم. دیگر از فروشنده‌های این خیابان چیزی نمی‌خریم. دیگر این‌جا چای نمی‌خوریم. این قیافه‌ها به‌زودی مبهم می‌شوند و ناشناس.این‌ جمله‌ها را سلیمان می‌گوید؛ با تلخی ناشی از دلتنگی ترک دیار و شیرینی رویارویی با زندگی آزاد و رها در بهشت آرزوها.
ن ...از بزرگ‌منشی کسانی برخوردار است که دست روزگار بی‌هیچ دلیلی سیلی‌شان می‌زند و با این حال سرپا می‌مانند.
• ...هرچند به‌خاطر چالاک بودنم می‌توانستم رد شوم ولی منفور می‌شدم. سلیمان به حیوان زشتی تبدیل می‌شد که برادرهایش را لگدمال کرده بود. مسلما به همین دلیل بود که سمت ابوبکر رفتم و نجاتش دادم . نه فقط برای نجات او، بلکه برای نجات خودم.
• ... پشت سر ما چیزی برای جا گذاشتن نیست، جز لباس سنگین فقر.
ی ... به نمونه‌هایی فکر کرد که بدن‌ها، روح را پیش از موعد ترک می‌کنند، همه‌ی موجوداتی که به‌خاطر از بین رفتن بدن‌شان می‌میرند اما موردِ او برعکس شده بود. بدنش می‌توانست باقی بماند. او نه پیر بود و نه بیمار. اما روحش خشک شده بود. پس دو راه داشت: باقی ماندن تا وقتی که خودِ بدن کنار بکشد یا رفتن ِ همین حالا. هیچ دردی نداشت. هیچ فریاد یاسی در وجودش نمانده بود. فقط زندگی از او فاصله گرفته بود.

شناسنامه کتاب:
ناشر
چشمه
نویسنده
  Lauren Gaude,   لوران گوده
برگردان
  • حسین سلیمانی‌نژاد
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: بهمن 96
پدیدآورندگان
  •   لوران گوده
  •   حسین سلیمانی‌نژاد
سال نشر
  چاپ اول ? 1389
راهنمای کتاب:
کلیدواژه:
  • نوجوانان و مهاجرت
  • نوجوانان و آرمان‌شهر

کتاب الدورادو


گیرنده شناخته نشد

گیرنده شناخته نشد

گیرنده شناخته نشد

کتاب « گیرنده شناخته نشد » شرح نامه‌نگاری دو دوست آلمانی است به نام‌های ماکس و مارتین. مارتین بعد از چندین سال زندگیِ در امریکا به آلمان برمی‌گردد و ماکس که یهودی است در امریکا می‌ماند. داستان مربوط به پیش از آغاز جنگ جهانی دوم و در حین به قدرت رسیدن هیتلر است. در نامه‌های رد و بدل شده بین دو دوست، ماکس با تغییر روحیات دوستش مارتین و سرعت این تغییرات مواجه می‌شود. تغییراتی که با ظهور و رشد فاشیسم، فاصله‌ی عاطفی بین دو دوست را با سرعت غیرقابل تصوری بیشتر و بیشتر می‌کند تا آنجا که این دوستی دیرینه به دشمنی عمیق می‌انجامد...

سرانجام، این نامه‌نگاری‌ها به مرگ و نیستی ختم می‌شود و به همین سبب « گیرنده شناخته نشد » عبارتی است برای بیان مرگ یک رابطه.

کتاب « گیرنده شناخته نشد » در قطع کوچک چاپ شده است و با وجود حجم کم، اثری عمیق و درازمدت در ذهن خواننده می‌گذارد. نویسنده در این داستان نشان می‌دهد که تا چه اندازه جزم‌اندیشی می‌تواند دوستی‌ها را به دشمنی تبدیل کند و انسان‌ها را از ماهیت انسانی خود دور سازد.

شخصیت مارتین، در کتاب « گیرنده شناخته نشد » بازتابی است از شخصیت هیتلر و نمادی از رفتار فاشیست‌های آن روزگار، به روشنی نشان می‎دهد که فاشیسم چگونه قتل و نابودی بشریت را توجیه می‌کند و چگونه هوادارانش از این منش دفاع می‌کنند.

قالبِ روایتیِ مکاتبه‌هایی که نویسنده برای اثرش برگزیده بسیار جذاب و پرکشش است. خواننده از محتوای نامه‌ها به خوبی با خصوصیات شخصیت‌های داستان ـ ماکس، مارتین و گریزل ـ آشنا می‌شود. فضا و مکان رویدادها نیز در قالب نامه به خوبی ساخته و پرداخته شده است.

« گیرنده شناخته نشد » در فهرست منتخب آثار گروه بررسی رمان شورای کتاب کودک قرار گرفته است.

درباره نویسنده کتاب « گیرنده شناخته نشد »:

کاترین کرسمن تیلور (1903–1996) رمان‌نویس آمریکایی است. رمان « گیرنده شناخته نشد » مشهورترین اثر تیلور است که در سال 1938 منتشر شد.

 

شناسنامه کتاب:
ناشر
ماهی
نویسنده
  Kathrine Kressmann Taylor,   کاترین‌ کرسمن تیلور
برگردان
  • بهمن دارالشفایی
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: بهمن 96
پدیدآورندگان
  •   کاترین‌ کرسمن تیلور بهمن دارالشفایی
سال نشر
  چاپ دوم 1393
 

کتاب گیرنده شناخته نشد