سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک قورتشبده غول پیکر! (قورتش بده)

یک قورتش‌بده غول پیکر! (قورتش بده)

یک قورتش‌بده غول پیکر! (قورتش بده)

در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند.

پس انگشت می‌گذارد توی دهان‌اش... ای وای! خیال قورتش‌بده از بزرگ شدن واقعی می‌شود. آن هم واقعیتی ترسناک! در این خیال‌بافی‌های او کار دست‌اش می‌دهد و قورتش‌بده حالا یک قدرت دیگر او دارد. او خودش را باد می‌کند و از بلندترین ساختمان خیابان هم بلندتر می‌شود. این پایان ماجرا نیست، وقتی انگشت‌اش را به سرعت از دهان‌اش در می‌آورد، بادی از دهان‌اش خارج می‌شود همه چیز را در خیابان خراب می‌کند. حالا قورتش‌بده شده یک هیولای خرابکار! اما اگر پروفسور بفهمد چی؟ همه چیز به این‌جا ختم نمی‌شود. سروکله رویای پدربزرگ مرده پروفسور پیدا می‌شود و موجودی به‌نام پچ پچ‌خور! یک قورتش‌بده خرابکار، یک رویای خرابکار که می‌خواهد لشکری از آدم‌هایی درست کند که در رویا فرورفته‌اند و یک داستان پر از خرابکاری! پایان چه می‌شود؟ قورتش‌بده این‌بار چه‌طور می‌تواند همه چیز را حل کند؟
مجموعه «قورتش‌بده» از حل مسئله می‌گوید و این دختر هشت ساله گاهی به تنهایی و گاهی با یاری از دیگران برای مسئله‌ها راه‌حل پیدا می‌کند. هرچه هم خرابکاری‌ها بزرگ باشند، قورتش‌بده توان حل آن‌ها را دارد.
«قورتش‌بده» از کودکانی می‌گوید که گرفتار جدایی والدین شده‌اند و حتی این پدر یا مادر هم، حواس‌شان به آن‌ها نیست. این کودکان باید توان غلبه بر حل مشکلات را به دست آورند بدون اندوه نبود یکی از والدین. این مجموعه دختری هشت ساله و قوی را به تصویر می‌کشد که می‌تواند خوب فکر و خوب زندگی کند.
همه ما نیروهایی منحصر به فرد داریم، همه کودکان. اگر بدانیم با آن چه کنیم، همه از وجود چنین نیروهایی درون‌مان شگفت‌زده خواهیم شد. شگفتی‌های قورتش‌بده تا زمانی برای‌مان غریب است که منطق جهان واقعی را باور داریم و از تخیل دور شده‌ایم و قورتش‌بده این را به ما یادآوری می‌کند، همه چیز آن‌چه می‌بینیم نیست! گاهی جهان درون‌مان بزرگ‌تر است از جهان بیرون.

مجموعه سه جلدی «قورتش‌بده» رمان تصویری، گرافیک ناول، است. همان اندازه که واژه‌ها مهم هستند، تصویرها هم داستان را پیش می‌برند. گاهی واژه تصویر شده و گاهی تصویر، واژه. نیروی هر دو به کمک هم آمده و دنیایی ساخته که در ادبیات کودکان ایران تازگی دارد.

«خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» و «برویم مامانم را پیدا کنیم!» جلدهای دیگر این مجموعه هستند.

 

شناسنامه کتاب:
ناشر
هوپا
نویسنده
  عادله خلیفی
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: خرداد 98
پدیدآورندگان
  •   عادله خلیفی
  •   محمد باباکوهی
  •   انسیه حیدری
سال نشر
  1397
 
راهنمای کتاب:
نگارنده معرفی کتاب:
گروه کتابشناسی کتابک
کلیدواژه:
  • ادبیات کودکان
  • مهارت‌های زندگی
  • کودکان و شناخت
  • کودکان و قدرت
  • کودکان و حل مسئله
  • رمان گرافیکی
  • یک قورتش‌بده غول پیکر!
  • عادله خلیفی

کتاب یک قورتش‌بده غول پیکر! (قورتش بده)


گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگها

گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها

گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها

کتاب «گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها» قصه‌ای جذاب و رازآلودست از همراهی و گفت و گوی یک صبح تا غروب نوجوان دوازده ساله‌ای به نام رهی با یک خانم نقاش غریب و کمی مشکوک.

رهی که دارد با ماتیفو، شخصیت خیالی کتاب محبوبش، در فضا دوچرخه‌سواری می‌کند با صدای مادرش از خواب بیدار می‌شود: او باید برود سر کار.
ای کاش مامان اجازه می‌داد او بیشتر با دوچرخه مورد علاقه‌اش «ویوای اف سون 24 دنده سایز 26» باشد. حالا سر چه کاری باید برود؟
مادر توضیح درست و حسابی نمی‌دهد فقط می‌گوید برای یک روز کار یک میلیون و صد و سی و چهار هزار تومان بهش پول می‌دهند. دقیقا همان مقداری که برای خرید دوچرخه «ویوای اف سون 24 دنده سایز 26» نیاز دارد.
اما این چه کاری‌ست که برای یک روز اینقدر برایش پول می‌دهند؟ مادرش که هنوز مرددست که او را بفرستد یا نه توضیح می‌دهد که این بیشتر یک کار انسانی‌ست و بهتر بود برای این کار پولی نمی‌گرفتند. در هر حال رهی می‌تواند انتخاب کند. اگر دوست دارد برای خریدن دوچرخه مورد علاقه‌اش دو تابستان پشت هم برود جلوی پیتزافروشی، پوست خرگوش تنش کند و مردم را دعوت کند به خریدن پیتزا تصمیم با خودش است. همین الان می‌توانند زنگ بزنند به مادر کیا و دوست رهی به جای او سر کار برود.
رهی دیگری سوالی نمی‌پرسد. حتی نمی‌خواهد بداند این چه کاری‌ست. آخر ممکن است پشیمان شود و نرود و مجبور باشد همچنان با دوچرخه قدیمی مارک «فلش»اش دوچرخه‌سواری کند. مادرش از او می‌خواهد اتاقش را مرتب کند، کتاب‌های ژول ورن پدرش را به کتابخانه برگرداند و بعد هم لباس نو را بپوشد. رهی البته ترجیح می‌دهد به اتاقش بگوید جزیره و جزیره‌اش را هم همان‌طور که خودش دوست دارد اداره کند. او یک جادوگر بزرگ است. کارهای زیادی ازش برمی‌آید. او حتی می‌تواند یک سطل آب را بدون اینکه یک قطره از آن روی فرش بریزد وسط خانه چپ کند. اما مادرش قیچی برش نان را به طرفش می‌گیرد و اخطار می‌کند از این کارها انجام ندهد.
رهی از مجتمع‌شان بیرون می‌آید، درخت‌های لیلکی را یکی یکی می‌شمارد، همراه با مرور تصورات و خیالاتش از جزیره و قهرمان‌های خیالی کتاب‌های مجبوبش، به خصوص ماتیفو که پاهایش مثل درخت است و دست‌هایش مثل پتک، به یک خانه ویلایی بزرگ در منطقه پولدارهای شهر می‌رسد. جایی که در آنجا خبری از لیکی‌های خاردار نیست و رهی و دوستش کیا به آنجا می‌گویند جزیره گنج.
در این خانه رهی با خانم نقاش و همسرش روبرو می‌شود و بعد از خوردن صبحانه به اتاقی می‌روند که یک جورایی آتلیه و محل کار خانم پارسا است. اتاقی که خانم نقاش با پیشنهاد رهی آن را جزیره رنگ‌ها می‌نامد و خودش را ملکه جزیره رنگ‌ها.
از اینجا گفت وگوی رهی، جادوگر بزرگ با خانم پارسا، ملکه جزیره رنگ‌ها شروع می‌شود. رهی از خیالات و افکارش می‌گوید، خانم نقاش هم با او همراه می‌شود و از افکار و زندگی‌اش می‌گوید. از نقاشی و تابلوهایش و گوش بریده ونگوگ و نقاشی ادگار دگا برایش می‌گوید؛ از شوهرش آقای مهندس می‌گوید که هم معمارست و هم استودیوی ضبط موسیقی دارد و همچون ماهی‌ریزه زود می‌آید و زود می‌رود؛ رهی را به اتاق پسرش، امیرطاها می‌برد، کمد لباس‌هایش را نشان می‌دهد و از رهی می‌خواهد یکی از لباس‌هایش را که به رنگ گل کاسنی بپوشد؛ برایش مرغ لیمویی با سالاد روسی و دسر تیرامیسوی ایتالیایی آماده می‌کند، با هم ناهار می‌خورند، دوباره به جزیره رنگ‌ها برمی‌گردند، جادوگر بزرگ ژست‌های جور واجور می‌گیرد، ملکه طرح می‌کشد؛ و در تمام مدت گفت وگوی آنها ادامه دارد و راز «رهی قرارست برای چه کاری این همه پول بگیرد؟» کم کم بزرگ و عجیب‌تر می‌شود و تبدیل می‌شود به «توی این خانه چه خبر است؟ این حرف‌ها و جر و بحث‌های بین خانم پارسا و شوهرش سر چیست؟ اینها در مورد چی حرف می‌زنند؟ اصلا امیرطاها پسرشان کجاست؟ این همه لباس با سایزهای مختلف فقط برای امیرطاهاست یا پسر دیگری دارند یا نه؟ ماجرای بادخورک‌ها یا راز تابلوی زنی با گل‌های داوودی چیست؟ چرا آقای مهندس اجازه نمی‌دهد خانم نقاش برود بازار گل‌فروش‌ها؟»

کتاب «گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها» قصه جزیره‌های دورافتاده از هم است. قصه فرمانروای یک جزیره و ملکه جزیره دیگری‌ست که نه تنها هیچ ربطی به هم ندارند حتی از هم خبر هم نداشته‌اند، اما وقتی با هم همراه می‌شوند دنیای همدیگر را می‌پذیرند، به آن احترام می‌گذارند، با هم گفت و گو می‌کنند، از رازهایشان با هم می‌گویند و گره مشکلات یکدیگر را باز می‌کنند.

کتاب «گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها» قصه همراهی یک خانم نقاش با دنیای غریب و خیال‌انگیز نوجوانی است تا دردها و زخم‌هایی درمان شوند که نقاشی و طراحی، زندگی در محله پولدارها و قوطی قرص‌ها از التیام‌شان برنیامده. شاید هم درمانی موقت تا سالی دیگر و سالگردی دیگر. رمان جمشید خانیان در حین خوش‌خوانی و سادگی پر است از نشانه‌ها و المان‌هایی که مخاطب را در کشف، رازگشایی و تفسیر اثر به فکر و چالش می‌کشد.

گفت و گوی کتابک با جمشید خانیان درباره کتاب «گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها

شناسنامه کتاب:
ناشر
افق
نویسنده
  جمشید خانیان
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: اردیبهشت 98
پدیدآورندگان
  •   جمشید خانیان
سال نشر
  1397
 

کتاب گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها


سردترین روز در باغ وحش

سردترین روز در باغ وحش

سردترین روز در باغ وحش

در کتاب «سردترین روز در باغ وحش» سیستم گرمایشی باغ‌وحش میلتون میدو خراب می‌شود و همه با کمک هم باید این مشکل را به شکلی حل کنند.

سردترین روز سردترین هفته? سال است که در باغ‌وحش میلتون میدو سیستم گرمایشی از کار می‌افتد. آخر هفته هم هست و تا بخواهد درست شود حداقل سه روز طول می‌کشد. همه در حال یخ زدن هستند، به‌جز خرس قطبی که با غرور از جلوی جانوران دیگر رد می‌شود و به آن‌ها فخر می‌فروشد. راه حلی که به فکر آقای پیکلِز، مدیر باغ‌وحش، می‌رسد این است که هر مسئول نگهداری، جانور خودش را با خود به خانه ببرد و اول هفته که سیستم گرمایشی درست می‌شود برگرداند. ادامه? کتاب داستان جانورانی است که به خانه? انسان‌های نگهدارنده? خود رفته‌اند و ماجراهایی که در این موقعیت دور از ذهن و عجیب رخ می‌دهد. آخر هفته می‌گذرد و جانوران با خاطره? خوش به باغ‌وحش بر می‌گردند، اما مدیر و نگهدارنده‌های باغ‌وحش مطمئن می‌شوند که دیگر هرگز نباید این تجربه را تکرار کنند و تلاش می‌کنند کمک مالی برای تهیه? تعداد زیادی پتو و کیسه? آب گرم جمع‌آوری کنند تا دفعه? بعد که سیستم گرمایشی از کار می‌افتد از آن‌ها استفاده کنند.

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «سردترین روز در باغ وحش»

«آلن راسبریجر» روزنامه‌نگار شناخته شده انگلیسی است و مدتی نیز سردبیر روزنامه گاردین بوده است. «سردترین روز در باغ‌حش» یکی از سه کتاب او برای کودکان است که داستان آن‌ها در یک باغ‌وحش می‌گذرد و اولین تجربه? او در حوزه نویسندگی ادبیات کودکان است. راسبریجر در این مجموعه، باغ‌وحش که فضایی آشنا و جذاب برای کودکان است را به عنوان مکان مرکزی داستان‌هایش انتخاب کرده است و در هر داستان با زبان طنز سلسله رخدادهای پشت هم و پیچیده‌ای را که یک رخداد ساده سرآغازشان بوده است روایت می‌کند.

«بن کورت» تصویرگر انگلیسی کتاب‌های کودکان است. تصاویر او تکمیل‌کننده داستان‌های آلن راسبریجر هستند و کودک را به شخصیت‌ها نزدیک‌تر می‌کنند.

کتاب‌های «بدبوترین روز باغ‌وحش» و «شلوغ‌ترین روز باغ‌وحش» کتاب‌های دیگر این مجموعه سه جلدی هستند.

شناسنامه کتاب:
ناشر
مبتکران
نویسنده
  Alan Rusbridger,   آلن راسبریجر
ویراستار
  •   محدثه گودرزنیا
برگردان
  • فرمهر منجزی
تصویرگر
  •   Ben Cort
  •   بن کورت
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: اردیبهشت 98
پدیدآورندگان
  •   آلن راسبریجر
  •   بن کورت
  •   فرمهر منجزی
  • محدثه گودرزنیا
سال نشر
1397
راهنمای کتاب:
نگارنده معرفی کتاب:
صفورا زواران حسینی
کلیدواژه:
  • صفورا زواران حسینی
  • مشارکت و هم دلی
  • کودکان و آشنایی با جانوران
  • کتاب های طنز برای کودکان

کتاب سردترین روز در باغ وحش


شلوغترین روز در باغ وحش

شلوغ‌ترین روز در باغ وحش

شلوغ‌ترین روز در باغ وحش

هر بار رخدادی در باغ‌وحش میلتون میدو آغاز یک دنیا رخداد پیچیده و در هم دیگر است که همه را از رییس باغ وحش تا مراقبین جانوران تا جانوران درگیر خود می‌کند. در کتاب «شلوغ‌ترین روز در باغ وحش» ایده به ظاهر آسان مدیر باغ‌وحش تبدیل به یک به‌هم ریختگی بزرگ می‌شود.

آقای راجا که هشت سال است از کرگدن باغ‌وحش مراقبت می‌کند پیش مدیر باغ‌وحش می‌رود تا برای یک روز به او اجازه دهد مسئول نگهداری جانور دیگری باشد. آقای پیکلِز از این ایده استقبال می‌کند و اجازه می‌دهد همه? نگهدارنده‌های جانوران برای یک روز جایشان را با هم عوض کنند. بی‌خبر از این‌که چه بی‌نظمی بزرگی در انتظارشان است. چون هر نگهدارنده فقط نگهداری از جانور خودش را بلد است و رفتارها و قلقش را می‌شناسد. نگهدارنده‌ها از پس نگهداری جانوران جدیدشان بر نمی‌آیند و همه چیز در باغ‌وحش به هم می‌ریزد. بی‌نظمی و شلوغی به بیرون از باغ‌وحش هم کشیده می‌شود و شهر را هم در هم می‌ریزد. بالاخره مدیر باغ‌وحش و نگهدارنده‌های جانوران موفق می‌شوند همه چیز را سر جایش برگردانند و آرامش را به باغ‌وحش برگردانند. از آن به بعد مدیر باغ‌وحش مطمئن می‌شود که هیچ‌وقت یک بار دیگر اجازه نخواهد داد مسئولین نگهداری جانوران جایشان را با هم عوض کنند.

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «شلوغ‌ترین روز در باغ وحش»

«آلن راسبریجر» روزنامه‌نگار شناخته شده? انگلیسی است و مدتی نیز سردبیر روزنامه? گاردین بوده است. «سردترین روز در باغ‌حش» یکی از سه کتاب او برای کودکان است که داستان آن‌ها در یک باغ‌وحش می‌گذرد و اولین تجربه? او در حوزه? نویسندگی ادبیات کودکان است. راسبریجر در این مجموعه، باغ‌وحش که فضایی آشنا و جذاب برای کودکان است را به عنوان مکان مرکزی داستان‌هایش انتخاب کرده است و در هر داستان با زبان طنز سلسله رخدادهای پشت هم و پیچیده‌ای را که یک رخداد ساده سرآغازشان بوده است روایت می‌کند.

«بن کورت» تصویرگر انگلیسی کتاب‌های کودکان است. تصاویر او تکمیل‌کننده? داستان‌های آلن راسبریجر هستند و کودک را به شخصیت‌ها نزدیک‌تر می‌کنند.

کتاب‌های «سردترین روز باغ‌وحش» و «بدبوترین روز باغ‌وحش» کتاب‌های دیگر این مجموعه? سه جلدی هستند.

شناسنامه کتاب:
ناشر
مبتکران
نویسنده
  Alan Rusbridger,   آلن راسبریجر
ویراستار
  •   محدثه گودرزنیا
برگردان
  • فرمهر منجزی
تصویرگر
  •   Ben Cort
  •   بن کورت
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: اردیبهشت 98
پدیدآورندگان
  •   آلن راسبریجر
  •   بن کورت
  •   فرمهر منجزی
  • محدثه گودرزنیا
سال نشر
1397
راهنمای کتاب:
نگارنده معرفی کتاب:
صفورا زواران حسینی
کلیدواژه:
  • صفورا زواران حسینی
  • مشارکت و هم دلی
  • کودکان و آشنایی با جانوران
  • کتاب های طنز برای کودکان

کتاب شلوغ‌ترین روز در باغ وحش


بدبوترین روز در باغ وحش

بدبوترین روز در باغ وحش

بدبوترین روز در باغ وحش

در کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش» دفع فاضلاب در باغ‌وحش میلتون میدو آغاز یک ماجرای پیچیده و در هم دیگر است که همه را از رییس باغ وحش تا مراقبان جانوران و خود جانوران درگیر خود می‌کند.

در کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش» در گرم‌ترین روز سال بیرون از باغ‌وحش میلتون میدو یک اتوبوس در چاله‌ای بزرگ روی لوله‌های فاضلاب می‌افتد. لوله‌ها را می‌بندند تا کار تعمیرات پیش برود. و این آغاز دردسرهای باغ‌وحش است. با مدفوع جانوران چه باید کرد؟ نگهدارنده‌های جانوران هر کدام سعی می‌کنند به روشی از شر مدفوع جانوران خود خلاص شوند و این آغاز کلی دردسر است و بو همه‌یی باغ‌وحش را بر می‌دارد. بالاخره راهکاری به ذهن آقای پیکلِز، مدیر باغ‌وحش، می‌رسد. با کمک جانوران اتوبوس را از چاله در می‌آورد تا بشود لوله‌ها را تعمیر کرد. سیستم فاضلاب دوباره راه می‌افتد و همه نفسی راحت می‌کشند.

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش»

«آلن راسبریجر» روزنامه‌نگار شناخته شده‌ انگلیسی است و مدتی نیز سردبیر روزنامه‌ی گاردین بوده است. «سردترین روز در باغ‌حش» یکی از سه کتاب او برای کودکان است که داستان آن‌ها در یک باغ‌وحش می‌گذرد و اولین تجربه‌ی او در حوزه‌ی نویسندگی ادبیات کودکان است. راسبریجر در این مجموعه، باغ‌وحش که فضایی آشنا و جذاب برای کودکان است را به عنوان مکان مرکزی داستان‌هایش انتخاب کرده است و در هر داستان با زبان طنز سلسله رخدادهای پشت هم و پیچیده‌ای را که یک رخداد ساده سرآغازشان بوده است روایت می‌کند.

«بن کورت» تصویرگر انگلیسی کتاب‌های کودکان است. تصاویر او تکمیل‌کننده‌ داستان‌های آلن راسبریجر هستند و کودک را به شخصیت‌ها نزدیک‌تر می‌کنند.

کتاب‌های «سردترین روز باغ‌وحش» و «شلوغ‌ترین روز باغ‌وحش» کتاب‌های دیگر این مجموعه‌ سه جلدی هستند.

 

 

شناسنامه کتاب:
ناشر
مبتکران
نویسنده
  Alan Rusbridger,   آلن راسبریجر
ویراستار
  •   محدثه گودرزنیا
برگردان
  • فرمهر منجزی
تصویرگر
  •   Ben Cort
  •   بن کورت
فهرست کتاب های ماه
فهرست کتاب های ماه: اردیبهشت 98
پدیدآورندگان
  •   آلن راسبریجر
  •   بن کورت
  •   فرمهر منجزی
  •   محدثه گودرزنیا
سال نشر
  1397
راهنمای کتاب:
نگارنده معرفی کتاب:
صفورا زواران حسینی
کلیدواژه:
  • صفورا زواران حسینی
  • مشارکت و هم دلی
  • کودکان و آشنایی با جانوران
  • کتاب های طنز برای کودکان

کتاب بدبوترین روز در باغ وحش